در خواب ناز بودم شبی
دیدیم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده
جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی
او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز
بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم.......

نظرات شما عزیزان:
محمد 
ساعت16:38---25 فروردين 1391
سلام خوبی من مدیر وبلاگ عاشقانه های من هستم ادرس وبم تغییر کرد ادرس قبلی سایتمو پاک کن و این ادرس جدیدو بزار اگه گذاشتی خبرم کن بای
perjan 
ساعت15:50---20 فروردين 1391
خیلی قشنگ بود
|